علت اساسی بیشتر ناهنجاریها و ناسازگاریهای زندگی زناشویی، عدم تناسب و ناهماهنگژی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری که موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است، ضروری و لازم میباشد.
چه کنیم که خانواده ای با دوام و مستحکم داشته باشیم؟
این سئوالی اساسی است که هر جوانی در آستانه ازدواج مصمم به یافتن پاسخ آن است ، گرچه پاسخگویی به آن بعد از ازدواج هم دارای اهمیت است، جالب است که بدانیم جواب شرع ، عقل ، علم و عرف به این سؤال یکسان است و آن یک کلمه یعنی "هم کفو بودن یکدیگر" است، کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، همشأنی و همطرازی و در اصطلاح عرف یعنی با هم جور بودن.
ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است که اجزاء اصلی و اساسی آن ، زن و مرد میباشند و هر قدر بین این اجزاء و عناصر هماهنگی ، تناسب و سنخیت بیشتری باشدآن پیوند استوارتر ، مستحکم تر، پرثمرتر و لذت بخشتر خواهد بود و به تعبیری سنخیت و همتایی سبب جذب و پیوند است به عکس ، هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد، زندگی سست تر، تلخ تر، کم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود.
علم و تجربه گویای آن است که علت اساسی بیشتر ناهنجاریها و ناسازگاریهای زندگی زناشویی ، عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری که موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم میباشد و به هیچ وجه نباید این مسئله را به بعد از ازدواج موکول کرد، یکی از امور مسئله تناسب و هماهنگی سن زوجین است.
فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را میتوان 3-4 سال افزایش سن مرد نسبت به زن زن در نظر گرفت، البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد.
مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر:
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن میشود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند، فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است که میتواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل میتواند چنین احساسی داشته باشد.
عدم تناسب در تواناییهای جسمی طرفین :
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر میبرند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوتهای عمده دارند، مثلاً زنی که هفده سال دارد ، در دوران جوانی به سر میبرد و همسر او که در 35سالگی است، دو برابر او سن دارد. زوجه غالباً فعالتر است و دیگری یعنی زوج زودتر خسته و در اوقاتی منفعل میشود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمیگیرد و به حساب کم کاری شوهر گذاشته میشود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح میگردد، و وقتی که با این عنوان طرح مینماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی میکند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل میشود.
انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر:
وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج میکنند ، برای دست یافتن به سازگاری تلاش میکنند به نظر همدیگر توجه میکنند و خود را طوری تطبیق میدهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.
امر و نهی پیوسته فرد بزرگتر:
در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم میداند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت دخیل است موجبات ناراحتی همسر را فراهم میآورد.
فرد بزرگتر احساس میکند که باید فرد کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده بگیرد، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید، البته زن و شوهر باید برای تکامل وتعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
کمرویی با همسر:
یکی از مواردی که در این گونه خانوادهها دیده میشود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمیتواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرفهای ناگفته در این خانوادهها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد، سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی میکند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح میشود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست.
وجود کمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت نمیگیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار میگیرد.
دادن امتیازات بیش از حد به طرف مقابل:
در این نوع خانوادهها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند، اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن میگردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی میکاهد.
از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر میآید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما میکند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل میگیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان میکاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش میدهد.
ترس و ناامنی:
بر اساس گزارش سایت پلیس، در مواردی هم دیده میشود که فرد کوچکتر، دچار ترس و و حشت میشود و این هنگامی اتفاق میافتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است،پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده میشود.