شكاف نسلی از زبان پدر و مادرها/ وقتی والدین از فرزندان دور می شوند
در درون خانههایی که بلندی دیوارهایشان قصد دست درازی به آسمان را دارد،
انسانهایی زندگی میکنند که در فاصله چند متری یکدیگر با دنیایی از
تفاوتها زندگی میکنند. تفاوتهایی که خالق دیوارهایی به مراتب بلندتر از
دیوار خانهها هستند. «شکاف نسلی» در جامعه ایرانی اتفاق تازهای نیست، چند
دههای است که تغییرات ریز و درشت اجتماعی در حال شکل دادن به آن هستند
اما زخم آن تازگیها سر باز کرده است و کار به جایی رسیده که در بعضی از
موارد از تحمل خارج شده است و این نویدبخش روزهای روشن نیست.
«اختلاف
در نگرش و رفتار بین جوانان و افراد سالمندتر در یک جامعه»؛ این تعریفی از
یک مساله مهم اجتماعی است که از آن به عنوان «شکاف نسلی» یاد میشود،
مسالهای که اگر بخواهیم برایش آماری بیاوریم باید بگوییم 78 میلیون ایرانی
یعنی تمام جمعیت کشور به میزانهای مختلفی با آن در خانواده و جامعه درگیر
بوده و هستند. این مساله در جوامع مختلف روی میدهد اما در جامعه ما که
سرعت تغییرات بسیار بالاست به نسبت جوامع دیگر تنشزاتر بوده است. تجربه
انقلاب و جنگ تجربهای متفاوت را برای نسلهایی شکل میدهد که پدر و مادر
نسلی میشوند که از آن اتفاقات، تجربهای ندارد. از سوی دیگر، نسل کنونی به
یمن حضور رسانه در حال تجربه دنیای تازهای هستند که عناصری از آن ربطی به
فرهنگ بومی جامعه ندارد و از جوامع دیگر برمیخیزد. ما دهه شصتیها، این
دهه هفتادیها یا دهه پنجاهیها لغاتی هستند که از دل همین شکاف نسلی سر بر
آوردهاند. «آرمان» شکاف نسلی را نه از لابلای صفحات کتابها بلکه از زبان
مردمی میشنود که هر روز با آن زندگی میکنند و در خانههایشان بیش از هر
جای دیگری نمود پیدا کرده است.
شکاف نسلی از زبان فرزندان
سامان
21 ساله شکاف نسلی را به نوع خانواده و محیطی که فرد در آن بزرگ شده است
مرتبط میداند و میگوید: «در زمینه شکاف نسلی، شخصیت فرد، جنسیت، شرایط
سنی و بسیاری از مسائل دیگر دخیل هستند که گاهی به اختلاف و گاهی به
سازگاری فرد میانجامند». او تجربه شخصی خودش را در این زمینه به این صورت
بیان میکند: «اختلاف سلیقه بین من و خانوادهام وجود دارد ولی معمولا
میتوانیم با هم کنار بیاییم و یکدیگر را درک کنیم و در کل در خانه ما
سازگاری زیادی وجود دارد. اما این به شرایط حال حاضر هم وابسته است و ممکن
است چند سال دیگر که علایق من تغییر کند یا شرایط جدیدی برایم روی دهد باعث
ایجاد اختلاف شود». نمیتوان درباره شکاف نسلی به وجود آمده و میزان آن در
جامعه ایران به قطعیت سخن گفت زیرا تفاوتها در این زمینه زیاد هستند.
لیلا
24 ساله یکی از کسانی است که معتقد است شکاف نسلی در جامعه ما بیداد
میکند. او از فاصله عمیقی که با خانوادهاش دارد سخن میگوید: «در خانواده
ما همهچیز متفاوت است و به هیچوجه نمیتوانیم یکدیگر را درک کنیم.
چیزهایی که برای خانوادهام ارزش هستند برای من ارزش نیستند و بالعکس. همین
باعث شده است که نتوانیم یکدیگر را درک کنیم. وقتی سنم کمتر بود این
تفاوتها باعث دعوا و جر و بحثهای زیادی میشد، ولی در حال حاضر من به
ارزشهای آنها احترام میگذارم و بیشتر اوقات سکوت میکنم». او سازشی که با
خانوادهاش دارد را به آتش زیر خاکستر تشبیه میکند و ادامه میدهد: «پدر و
مادرم فکر میکنند که رفتارهایشان از سر دلسوزی است و اگر طبق خواستههای
آنها رفتار کنیم افراد موفقی خواهیم بود، همین باعث شده است که خواستههای
ما را نشنوند.» او از شرایط متفاوت برادرهایش سخن میگوید: «این تفاوتها
درباره برادرهایم هم وجود دارد ولی آنها بیشتر از من خود را با شرایط تطبیق
دادهاند، البته این به جنسیت هم ربط دارد، محدودیتهایی که در جامعه برای
دختران وجود دارد برای پسران کمتر است و خانوادهها هم معمولا درباره
پسران سازش بیشتری دارند».
شکاف نسلی از زبان پدر و مادرها
برای
درک بهتر از شکاف نسلی و آنچه در جامعه میگذرد به سراغ دهه چهلیها و
پنجاهیها که بعضا پدر و مادر دهه شصتیها و دهه هفتادیها هم هستند رفتیم
تا نظرهای آنها را هم در این زمینه بشنویم. حسین 54 ساله از موقعیت و شرایط
متفاوت زندگی خود و فرزندانش سخن میگوید: «در گذشته امکانات امروز وجود
نداشت و به دلیل شرایط نامناسبی که جامعه از نظر اقتصادی داشت، پدر و مادر
معمولا تلاش میکردند خوراک، پوشاک و نیازهای اولیه بچهها را برآورده کنند
و انگیزه چندانی برای سرمایهگذاری برای آینده فرزند وجود نداشت. اما در
حال حاضر خانوادهها تلاش میکنند با فراهم کردن امکانات لازم نه تنها
نیازهای اولیه فرزندانشان را برآورده کنند بلکه برای آینده آنها هم
سرمایهگذاری کنند». او ادامه میدهد: «به آن اندازهای که در حال حاضر من
علایق و خواستههای فرزندانم را درک میکنم، پدر و مادرم خواستههای من را
درک نمیکردند و همین باعث شد که من تصمیم بگیرم رفتار متفاوتی با بچههای
داشته باشم و آنها را بشنوم. خانوادهها باید در درک خواستههای فرزندانشان
منعطفتر باشند. دیگر نمیتوان مانند گذشته بچهها را محدود کرد. با توجه
به شرایطی که جامعه در آن قرار گرفته است اگر پدر و مادری میخواهند فرزند
موفقی به بار بیاورند باید از دوران کودکی فرزندشان برای آن برنامهریزی
کنند و سعی کنند با تربیت فرزندانی قوی آنها را در برابر خطراتی که در
جامعه وجود دارد ایمن کنند».
او در ادامه سخنانش به شیوه درست
برخورد اشاره میکند و میگوید: «تفاوتها همیشه وجود دارد، اما نوع
برخوردی که با این تفاوتها میکنیم اهمیت دارد، زیرا این برخورد میتواند
در تشدید اختلاف یا ایجاد فضا برای درک متقابل تاثیر بگذارد. من همواره
تلاش کردهام با اعتمادسازی و درک فرزندانم فضایی ایجاد کنم که آنها
بتوانند خواستهها و حرفهایشان را با آسودگی خاطر مطرح کنند، بحث کردن بر
سر مشکلات میتواند به حل شدن آنها یا حداقل بحرانی نشدنشان کمک کند».
همانگونه که در نگاه فرزندان به شکاف نسلی تفاوت وجود دارد درباره پدر و
مادرها هم شرایط به همین صورت است و بعضی از پدر و مادرها بیشتر از سایران
از وضعیت جدید شاکی هستند. فرشته 50 ساله مادر سه پسر و دو دختر است.
او
از شرایط جدید اصلا راضی نیست و در این باره به «آرمان» میگوید: «اختلاف
بین من و همسرم با بچهها خیلی زیاد است. این مساله به ویژه درباره این دو
تای آخری خیلی بیشتر است، سه تای اول به هر صورتی بود با هم کنار میآمدیم
ولی درباره این دوتای آخر شرایط خیلی فرق دارد. پدرش اصلا نمیتواند شرایط
را تحمل کند و تقریبا روز بیدعوا در خانه ما معنی ندارد». او از فهرست
بلندبالای اختلافاتش با بچهها و به ویژه پسرش که فرزند کوچک خانه است، سخن
میگوید: «دوستانش آدمهای درست و حسابی نیستند و حتی آنها باعث شدند از
دانشگاه انصراف دهد، اما هر چه میگوییم گوشش به این حرفها بدهکار نیست،
حتما باید سرش به سنگ بخورد تا حرف ما را باور کند. شبگردیها، مهمانیها،
سیگار کشیدن و حتی نوع ظاهر و لباس پوشیدن فقط نمونههایی از مسائلی هستند
که هر روز باید بر سر آنها بحث داشته باشیم. جوانهای امروزی به خانواده
بها نمیدهند، آنها در کار، درس، ازدواج و زندگی تلاش میکنند چیزی را که
خودشان دوست دارند بدون توجه به نظر خانواده انتخاب کنند. هر چه هم به آنها
بگوییم گوششان بدهکار نیست و بعد هم که شکستی در زندگی میخورند یا اتفاقی
برایشان میافتد همه غصهاش برای پدر و مادر است.
ما خودمان هم
جوان بودیم ولی یک هزارم این بچهها برای خانواده هایمان دردسر نداشتیم. هر
کاری هم برای این بچهها بکنی باز هم ناراضی هستند. بعضی وقتها کار به
جایی میرسد که دیگر نمیدانیم چهکار کنیم». این خانواده تنها نمونهای از
هزاران خانواده ایرانی است که شکاف نسلی کار را به جایی رسانده است که زیر
یک سقف زندگی کردن تبدیل به سختترین کار دنیا شده است. در بسیاری از
خانههای امروزی افرادی زندگی میکنند که نزدیکهای دور به همدیگر هستند، و
اینجاست که وقتی تکنولوژی هم قدم رنجه میفرماید و وارد خانه میشود
فاصلهها چندین برابر میشوند؛ دور میزنشینهایی که حاضر غایب هستند و
دلشان در جای دیگری به نام فضای مجازی است. زمانی که گفته میشود در
خانواده ایرانی زمان گفتوگو افراد خانواده با هم کمتر از نیم ساعت است یا
حداقل 22 میلیون ایرانی عضو تلگرام هستند باید فهمید که در این جامعه چه
میگذرد و شکاف نسلی به کجا خواهد رسید.