کربلا....یکشنبه پنجم محرم الحرام سال 61 هجری قمری
* نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر عمر بن
سعد میپیوندند. نوشته اند: شیث بن ربعی با هزار سوار به سوی کربلا روان
شد.
* عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر کربلا بایستند و از حرکت
کسانی که به قصد یاری حسین(علیه السلام) از کوفه خارج میشوند، جلوگیری
کنند.
* چون گروهی از مردم میدانستند که جنگ با امام حسین(علیه السلام) در
حکم جنگ با خدا و پیامبر است، در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار میکردند. نوشته اند: فرماندهی که از کوفه با هزار جنگجو حرکت کرده بود، چون
به کربلا رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی به
این جنگ نداشتند، اقدام به فرار میکردند.
* از سخنان امام حسین(علیه السلام) با سپاه دشمن
« هیهات ما تن به ذلت نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای
ما ذلت و خواری را نپسندیدند. دامنهای پاکی که ما را پرورده است و سرهای
پرشور و مردان غیرتمند هرگز فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند.