حفظ حرمت سالمندان
سالمندی که از آن با واژه هایی نظیر پیری، سالخوردگی، مسنی، معمری،
کهنسالی، کلان سالی، بسیار زاد، سال دیدگی، فرتوتی و غیره نیز یاد شده است،
مرحله ای است از مراحل زندگانی انسان که پس از تولد، طفولیت، نوجوانی،
جوانی و میانسالی فرا میرسد. دراین سن اگرچه قوای جسمی رو به تحلیل میرود
ولی خرد و تجربه به حد اعلای خویش میرسد و بدین لحاظ از دیرباز معمول
بوده است. اجتماعی را موفق دانسته اند که باخرد پیران و قدرت جوانان همراه و
هماهنگ بوده است.
در دین مبین اسلام نسبت به رعایت حقوق واحترام
سالمندان سفارش و تاکید فراوان شده است. در قرآن کریم بارها در این خصوص به
ادب و نیکی و احسان سفارش شده بویژه در مورد پدر و مادر که حق عظیمی
برگردن فرزندان خود دارند. در سوره اسرا به فرزندان هشدار داده شده است که
مبادا در دوران پیری و سالمندی کمترین اهانتی به والدین روا نمایند و یا با
لحنی زننده و نامناسب که رنجش آنها را بر انگیزد سخن گویند و احترام آنان
را به جا نیاورند. در احادیث و روایات نیز فرازهای بسیار زیبا و با شکوهی
در این مورد به چشم میآید. به عنوان مثال فردی در مورد آیات سوره اسرا
پیرامون حقوق پدر و مادر از حضرت امام جعفر صادق(ع) پرسید و آن حضرت در
پاسخ گفت که مراد از آن آیات این است که نگذاری مجبور شوند نیازهای خود را
از تو طلب کنند بلکه خود در تامین نیازهای آنان پیشقدم باشی و در مصاحبت و
معاشرت آنان روشی پسندیده داشته باشی و جز به محبت به آنان ننگری و آنان را
حتی به صدای بلند نیازاری.
در کلام الله مجید اهمیت احترام به
والدین تا بدانجاست که خداوند پس از عبادت خود نسبت به انجام این مهم تاکید
کرده است. درروایت است که مردی نزد رسول خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص)
رسید و به ایشان عرض کرد: پدر و مادرم به سن پیری رسیده اند و نیاز فراوان
به دستگیری و مراقبت دارند و من درباره آنان همان رفتاری را دارم که آنان
در زمان کودکی در حق من داشتند و با کوشش فراوان تمام احتیاجات آنان را
برطرف میسازم. با این وجود، با چنین رفتاری حق آنان را ادا نموده ام؟ رسول
خدا فرمود: هنوز نه.
پیشوایان بزرگ اسلام به اجمال و به تفصیل نیز
پیرامون رعایت حقوق سالمندان سفارش نموده اند و به نرم خویی و تواضع و
فروتنی در این خصوص فراخوانده اند و چه بسیار بیم داده اند که مبادا مورد
نفرین و عاق و الدین قرار گیرید که عذابی سخت دردناک به دنبال خواهد داشت.
آنچه
شایان ذکر است اینکه بیشترین توصیههای پیشوایان دین پیرامون حفظ حریم و
رعایت شان والدین است ،چنانکه این حق حتی پس از مرگ والدین نیز برگردن
فرزند است که از جانب پدر ومادر صدقه دهد، نماز بخواند، حج بگزارد، روزه
بگیرد و...
ضرورت رسیدگی و نگهداری از والدین در ایام سالخوردگی
چنان است که هنگامی که مردی به حضور پیامبر اسلام(ص) شرفیاب شد و عرض کرد
که پدر و مادر پیری دارم که به من انس گرفته اند و از رفتن او به جهاد
کراهت دارند، پیامبر اسلام(ص) حق را به جانب پدر و مادر سالمند داد و فرمود
که: «ملازم پدر و مادرت باش که مانوس بودن یک شبانه روز با آنها از جهاد
یکسال بهتر است.»
علاوه بر سفارشهای پیامبر اعظم(ص) و ائمه
اطهار(ع) درباره خوش رفتاری با والدین، تکریم سالمندان نیز در روایات و
احادیث دیگری مورد اشاره قرار گرفته است. در کتاب اصول کافی بابی تحت عنوان
«احترام سالخوردگان» گشوده شده است که نشانگر منزلت آنان از دیدگاه دین
اسلام است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «و امام جعفر بن محمد
صادق(ع) میفرماید: «از ما نیست کسی که بزرگسال ما را احترام نکند.» و یا
«سالمندان خود را بزرگ دارید.»
در فرهنگ پویا و غنی کشورمان از دیر
باز، سالمندان در جامعه از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده اند و در کلیه
آثار پیشینیان که به ما رسیده است این واقعیت خودنمایی میکند تا بدانجا که
سرپیچیدن از امر سالمندان و پیران خردمند در این آثار نتیجه خودسری و خیره
سری و خامی بیان شده و طریق سعادت تنها در سایه بهره گرفتن از تجارب و پند
سالمندان دنیا دیده و روزگار آزموده نمایان شده است. در آثار گرانبهای ادب
پارسی که آیینه اخلاق و نمودار وجدان زمانه ای است که شاعر در آن میزیسته
است رعایت حقوق و احترام سالمندان به عنوان یک اصل اساسی گوشزد شده است، و
حتی بالاتر از این مرتبه با تفکر از کارافتادگی و ضد ارزشی، به شدت مقابله
شده است و جامعه را به استفاده و بهره گیری از دانستهها و آموزههای سالمندان فرهیخته دعوت نموده است. در این آثار دوری و نافرمانی از سخن
سالمندان فرزانه، ثمره ای جز گمراهی و عقوبت تلخ و نافرجام در پی ندارد. و
لذا «پیر» مراد غایت آرزو و آمال جوانان است و جوانان در کسوت «مرید» میکوشند تا از چشمه دانش و اندوختههای پیران کامیاب شوند وره به منزل مقصود
ببرند. چنین نگرشی علاوه بر انتقال خردسالخوردگان، موجب استحکام بنیان
خانواده در جامعه و طراوت و نشاط اجتماع است. در این مجال نگاهی خواهیم
داشت به این مفهوم در گستره بیکران ادب پارسی و نگاه سبز حکیمان و سخنورانی
که کلام و پیام آنان چراغ راه مردم این دیار بوده است؛
سعدی:
ز تدبیر پیر کهن بر مگرد
که کارآزموده بود سالخورد
فرخی:
همچو زلف نیکوان خردساله تاب خورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار
حافظ:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نورچشم من به جز از کشته ندروی
نظامی:
کهن کاران سخن پاکیزه گفتند
سخن بگذار، مروارید سفتند
فردوسی:
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر، برنا بود
اسدی:
سپهبد برآمد بر آن تیغ کوه
بشد نزد آن پیر دانش پژوه
ناصرخسرو:
کسی کو پی رهبر و پیر گردد
ره راست اوراست از خلق یکسر
خاقانی شروانی:
من مرید دم پیران خراسانم از آنک
شهسواران را جولان به خراسان یابم
سوزنی سمرقندی:
هیچ خصمی را این شغل نیاموزد خصم
هیچ صوفی را این کار نفرماید پیر
مولوی:
زهر قاتل صورتش شهد است وشیر
هین مرو بی جهت پیر خبیر
علاوه
بر آثار منظوم در آثار منثور همچون «قابوس نامه»، «سیر الملوک»، «گلستان»
وسایر کتبی که در زمینه تاریخو اخلاق به رشته تحریر درآمده است، همواره
حرمت پیران واجب شمرده شده است، چنانکه در تاریخ بیهقی میخوانیم: «پیراست و
حق خدمت دارد.»
البته در کنار این موضوع، اشعار فراوانی نیز در ادب
پارسی پیرامون محنت و سختی روزگار پیری به چشم میآید که بی گمان وصف
الحال شاعر است که در آن از جور روزگار نالیده و یا همچون سعدی آرزو کرده
است که ای کاش خداوند عمر دیگری به او میداد تا تجاربش را در آن زندگی
دوباره به کار ببندد.
در بین سخن سرایان ایرانی، حکیم ابوالقاسم
فردوسی توسی، خواجه حافظ شیرازی و شیخ اجل سعدی به این موضوع توجه ویژه ای
معطوف نموده اند و با ظرافت و نکته سنجی دلنشینی از این مرحله عمر آدمی سخن
گفته و مضامین نغز و دلپذیری خلق کرده اند که حکایت از وسعت نظر و
دوراندیشی آنان دارد. بویژه فردوسی در جای جای شاهنامه با تجلیل و احترام
از پیران و سالمندان سخن میگوید و حتی هنگامی که سخن از فرارسیدن دوران
سالمندی میآغازد، کلامش رنگ و بوی حماسه را دارد؛
تهی دستی و سال نیرو گرفت
دو دست و دو پای من آهو گرفت
او
قائل به ضعف و سستی خود نیست بلکه عقیده دارد نیروی مقابل او دچار فزونی و
برتری شده است! همانند چنین دیدگاهی در آثار شاعران دیگری همچون ناصرخسرو
قبادیانی نیز دیده میشود؛
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
نکته
قابل توجه در اشعاری که جنبه گلایه از زمانه را دارد و به ظاهر شاعر از
سالمندی شکوه میکند، این است که در همین اشعار شاعر خود دیگر در مقام پیر،
تجارب خود را از زندگانی باز میگوید و با بیان مرارتهای پیری میکوشد تا
جوانان را به سرمایه جوانی آگاه و هوشیار سازد که عمر خویش را بیهوده
نگذرانند و برای فردای خویش توشه ای مهیا سازند و گاه با بیان خاطرات ایام
شبابف جوانان و نوآمدگان را به این واقعیت رهنمون میسازد که هر سالمندی،
زمانی جوانی برومند بوده و این چرخه بی وقفه ادامه خواهد داشت و پیری شتری
است که اگر اجل بگذارد بر در هر خانه ای خواهد نشست، لذا حفظ حقوق و رعایت
احترام سالمندان امروز، تضمین امنیت فردای خویش است. اصولادر فرهنگ این مرز
و بوم، پیری همواره یک ارزش بوده است تا به آنجا که همواره به نشانه حق
شناسی و سپاس به کار آمده است، چنانکه لسان الغیب نیز میگوید؛
«ای پسر جام میام ده که به پیری برسی»
به
این ترتیب آنچه امروز جامعه ما به آن گرفتار است، ناشی از بحران فرهنگی،
بی هویتی و انقطاعی است که با پیشینه خود پیدا کرده. خانههای سالمندان شکل
وارداتی پانسیونهای غرب است که در کنار عوارض شبه فرهنگ غرب به عنوان
مظاهر عصر جدید به سرزمین ما راه یافته است و در پس خانههای سالمندان،
آنچه نگران کننده اند نگرشی است مخرب که بنیانهای خانواده و اجتماع را به
طور جدی مورد تهدید قرار میدهد.
فرهنگ ما قائل است به اینکه «موی سپید را فلکم رایگان نداد» و حکمای عالی قدر ما همچون حکیم نظامی گنجوی بر این باور بودند که؛
جوان گر به دانش بود بی نظیر
نیاز آیدش هم به گفتار پیر
که
چنین نگرشی تعادل و توازن را در جامعه حفظ مینماید و در سایه اخلاق و
پایبندی به چنین ارزش هایی است که سلامت روحی و روانی اجتماع تامین میگردد.
در جهان معاصر گرچه به مدد پیشرفتهای شگفت انگیز تکنولوژی و
گسترش رسانههای ارتباط جمعی، انسان به مراتب بسیار بالاتری از حیث دریافت
اطلاعات نایل شده است و این امر نقش دیرین سالمندان را در جوامع کم رنگتر میسازد، اما با این حال علم امروز بر خرد، دوراندیشی، شکیبایی و تجارب و
اندوختههای آنان صحه نهاده است.
از دیگر سو نقش سالمندان از نظر
روانشناسی بسیار حساس و مهم است و از نظر علمی ثابت شده است که میزان علاقه
مندی «نوه »ها به پدر بزرگها و مادر بزرگها امری کاملاغریزی و برخاسته
از طبیعت انسان است که نباید سرکوب شود. به عبارت دیگر طبیعت حتی برای سالهای سالمندی بشر نیز منزلت و نقش ویژه ای را پیش بینی و در نظر گرفته است
که از عهده دیگران بر نمیآید.