می توان دوران پیری را به ایامی لذت بخش و سازنده تبدیل کرد. برای رویارویی با پیری ، 3 راه وجود دارد:
* تسلیم شدن
* رنجیدن و اعتراض و بدخلقی کردن
* و آخرین و بهترین راه ،فرض کردن پیری به عنوان مشکلی که باید حل شود و برداشتن گام هایی در جهت هر چه لذت بخشتر کردن آن.
توجه به پیری
مناسبترین زمان برای فکر کردن به پیری دوران جوانی است. زیرا در این ایام میتوانید امکاناتی را فراهم کنید تا در زمان پیری از آنها لذت ببرید.
اگر
بنا بود بقیه عمرتان را در کشور دیگری سپری کنید ، سعی میکردید تا حد
امکان در مورد آن کشور اطلاعاتی به دست آورید ؛ کتاب هایی در مورد آب و هوا
، مردم، تاریخ و معماری آن کشور مطالعه میکردید؛ با افرادی که در آن کشور
زندگی کرده بودند صحبت میکردید، و حتی زبان مردم آن سرزمین را میآموختید. پیری بیشتر به کشوری دیگر شباهت دارد. اگر قبل از عزیمت به آن
کشور خود را مهیا کنید از آن بیشتر لذت خواهید برد. اما مردم به ندرت میخواهند چیزی درباره آن بدانند. سرزمین پیری بیشتر شبیه زمینی بایر و ملال
انگیز است. این کشور در دفترچه راهنمای رنگارنگ شرکتهای مسافرتی جایی
ندارد.
هر کسی میخواهد عمری طولانی داشته باشد، اما هیچ کس نمیخواهد سالخورده باشد یا به پیر شدن فکر کند. جوانان نیز دورنمایی ملال
انگیز از پیری ترسیم میکنند.
اما کتابچه رنگارنگ و جذابی برای پیری میتوان نوشت. پیری به آن بدیها هم نیست و حتی برنامه ریزی میتواند آن را بهتر کند.
پیری دیگران
دیگر
زمان مناسب برای فکر کردن به پیری وقتی است که مسئولیت نگهداری یک فرد
سالخورده را به عهده میگیرید. شاید یکی از والدینتان با شما یا در نزدیکی
شما زندگی میکند. اگر دچار فقر یا بیماری شود شاید شما بدانید که چه
کارهایی میتوانید برایشان انجام دهید. اما اگر آنها از زندگی شان لذت
نبرند، چه میتوانید بکنید؟ مسلماً دوست دارید به آنها کمک کنید. چون وقتی میبینید که آنها از زندگی شان لذت میبرند، شما هم از زندگی خود لذت
بیشتری خواهید برد.
دوران پیری از نظر سالمندان
البته
نخستین باری که به پیری فکر میکنید هنگامی است که سالخورده هستید. پیری
سرزده از راه میرسد . این دوران با حرکتی کند و خزنده پیش میآید و بدون
هیچ خبر قبلی ، مردم را در چنگ خود میگیرد. زیرا آنها در اغلب مواقع ،
نزدیک شدن به پیری را به عمد نادیده میگیرند. این دوره را از راه تجربههای قبلی تان نمیتوانید بشناسید و بیازمایید ، چون تنها یک بار در زندگی
رخ میدهد.
آگاهی شما نسبت به پیری منحصر به چیزهایی است که با دیدن
افراد سالخورده ( خواه در زندگی واقعی و خواه در تلویزیون و خواندن داستان
ها) آموخته اید. اما چنین دانش دست دومی برای آماده سازی شما برای مواجهه
با دوران پیری کفایت نمیکند.
شاید برایتان دشوار باشد که خود را
پیر بدانید. اغلب نخستین باری را که کسی ما را پیر خوانده است به یاد
داریم. البته شاید زمانی پیش آمده که خودتان هم تسلیم شده و بدون توجه به
میزان آزردگی ناشی از این مطلب ، به خود پیر گفته باشید.
بسیاری از
مردم پیری را با ناکامی هایش میپذیرند و دردها و کاستیهای سالمندی را
تحمل میکنند و در سکوت از آن رنج میبرند . عده ای دیگر از سختیهای این
دوره به خشم میآیند ، پرخاشگری میکنند و با آن مخالفت میکنند.
ما روش دیگری را پیشنهاد میکنیم
پیری
را مشکلی فرض کنید که باید حل شود. برای فراهم آوردن امکاناتی که سبب لذت
بردن از این دوران میشود ، تمام سعی خود را بکنید. همین گامها نیز میتواند از جمله اقداماتی برای هر چه لذت بخشتر کردن دوران کهنسالی باشد. به
جای شکوه کردن از پژمردگی و زردی درختان ، میتوانید از دیدن شاخ و برگ آنها در پاییز لذت ببرید.