دوران سالمندی همانند دوران کودکی یا جوانی، یکی از مراحل زندگی است با
این تفاوت که دوران کودک و جوانی، سرشار از انرژی و تلاش، ولی دوران
سالمندی، همراه با تحلیل قوا و کاهش میزان فعالیتهای فیزیکی میباشد.
تا قبل از قرن بیستم و یکم میلادی، میانگین عمر، بسیار پایین بود. اما بهبود وضع
تغذیه
و پیشرفتهای چشمگیر پزشکی و ارتقای سطح بهداشت، سبب افزایش میانگین عمر
گردیده است. وجود شمار روز افزون سالمندان در اکثر کشورها موجب شده که
مقامات دولتی و برنامه ریزان اجتماعی، توجه بیشتری به این مسأله ابراز
نموده و به وضع مقررات تأمین اجتماعی مطلوبتر آنان همت گمارند. همچنین با
وجود کمکهای مالی فرزندان به ویژه در کشورهای آسیایی، بازهم اتکای
سالخوردگان به تأمین اجتماعی بسیار است و از این رو باز هم حمایتهای مادی و
معنوی دولتها را در این زمینه طلب میکند. اگر چه در پرتو تحولات ناشی از
انقلاب و به دلیل آداب و رسوم فرهنگی در جامعه ما، کهنسالان از جایگاه
ویژه ای برخوردار هستند. اما این بدان معنا نیست که هیچ سالمندی از محیط
گرم خانواده اش محروم نمیماند. زیرا همه ساله، بر شمار سالخوردگانی که به
آسایشگاههای سالمندان، در سراسر کشور مراجعه میکنند، یا از سوی
اطرافیانشان به آنجا سپرده میشوند، افزوده میشود. با این حال، به حکم الهی
و فطری و سنّت اجتماعی، فرزندان باید حرمت
پدر و مادر خود را حفظ کنند و به ایشان احسان نمایند.
●جایگاه سالمندان در پرتو تعالیم اسلامی
برخلاف
فرهنگ غرب، که وجود سالمندان را در خانواده ها، زائدهای مزاحم میپندارند و میکوشند برای آنکه آزادیهای شخصی شان محدود نشود و مزاحمی
نداشته باشند، به نحوی آنان را از محیط خانه و روابط خانوادگی دور کنند و
به «خانه سالمندان» بفرستند، اسلام به آنان ارج مینهد و حرمت قائل است و
به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش کرده و به بهره گیری از تجارب و افکار
پخته آنان تشویق میکند.
●محور وحدت
مجموعه افراد یک فامیل، نسبت به
بزرگ خاندان احترام میگزارند و در کارها با آنان مشورت میکنند و در
اختلافات، به رأی و حکمیت و داوری آنان ارج مینهند و گاهی یک سخن از سوی
آنان، آتش فتنه ای را خاموش میسازد، یا تفرقه و کدورتی را به وفاق و
همدلی و آشتی مبدل میسازد.
نعمت وجود با برکت آنان، اغلب تا هستند،
ناشناخته است. وقتی به جایگاه حساس و مهم و نقش کارگشای آنان پی میبرند که
از دست بدهند. چه بسیار اختلافها و قهرها و نزاعهای خانوادگی که پس از
درگذشتِ «بزرگ خاندان» چهره نشان میدهد و چه بسیار رابطهها و رفت و
آمدها که قطع میشود، یا به سردی میگراید، و علت آن فقط از دنیا رفتن
محوری است که مایه دلگرمی، امید، انس و معاشرت فامیل است.
رسول خدا (ص)
فرمود: «البَرکهٔ مَعَ اکابِرِکم»: برکت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهای
شماست. در سخن دیگر فرمود: «الشّیخُ فی اَهْلِهِ کالنّبیِ فی اُمّتهِ»؛
پیرمرد در میان خانواده اش، همچون یک «پیامبر» در میان امتش است.
این
اشاره به همان نقش محوری، فروغ بخشی، صفا آوری، هدایت و ارشاد، تجمع و
الفت است که در وجود آنان نهفته است. پس اگر بزرگترها در فامیل و خانواده،
چراغ روشنی بخش و محور وحدت و همدلی و عامل انس و ارتباط و رفت و آمدهای
خانوادگی اند، باید این جایگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقویت قرار
گیرد.
●حرمت بزرگترها
رعایت ادب و مقتضای حق شناسی نسبت به عمری
تلاش صادقانه و ایثارها، گذشت ها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها که بزرگان
از خود نشان داده اند، آن است که در خانوادهها مورد تکریم قرار گیرند،
عزیز و محترم باشند، به آنان بی مهری نشود، خاطرشان آزرده نگردد، به
توصیهها و راهنمایی هایی که از سر سوز و تجربه میدهند، بی اعتنایی
نشود.
خود «بزرگسالی» و «سن بالا» در فرهنگ دینی ما احترام دارد. این
سخن پیامبر خدا (ص) است: «مَنْ عَرَفَ فَضْلَ کبیرٍ لِسنّهِ فَوَقَّرَهُ،
آمَنَهُ اللَّهُ تعالی مِن فَزَعِ یوم القیامهٔ»؛ هر کس فضیلت و مقام یک
«بزرگ» را به خاطر سن و سالش بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خدای
متعال او را از هراس و نگرانی روز قیامت ایمن میدارد.
احترام به بزرگترها و ت
رحم
و مهربانی نسبت به کوچکترها، از دستورالعملهای اخلاقی اسلام است و کانون
خانواده ها را گرم و مصفا میسازد و این، توصیه امام صادق(ع) است که
فرمود:
«لَیسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ کبیرَنا وَ لَمْ یَرْحَمْ
صَغیرنا»؛ کسی که بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت و عطوفت
قرار ندهد، از ما نیست.
این سخن را نیز از حضرت علی(ع) به یاد داشته باشیم که فرمود:
«یُکْرَمُ العالِمُ لِعلمه و الکبیرُ لِسِنّهِ»؛ دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، باید احترام کرد.
اگر
جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند، هم رشتههای عاطفی پیوندهای انسانی از هم گسسته میشود، هم از رأفت و عاطفه و تجربه
سالخوردگان محروم میشوند، هم نشانه بی توجهی خود به ارزشها را امضا کرده
اند. حضرت علی(ع) در یکی از سخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و
ناهنجاریهای رفتاری مردم، از جمله بر این دو مسأله تأکید میفرماید: ۱- بی
احترامی کوچکترها نسبت به بزرگترها ۲- رسیدگی نکردن توانگران به
نیازمندان:
«انّکم فی زمانٍ ... لا یُعَظِّمُ صغیرُهم کبیرَهُمْ و لا
یَعُولُ غَنیُّهُم فقیرَهم»؛ شما در زمانه ای به سر میبرید که کوچک به
بزرگ تعظیم و تکریم نمیکند و ثروتمند، به فقیر رسیدگی نمیکند!
●تکریم والدین
سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر
پدر و مادر باشند که این وظیفه، سنگین تر و مسؤولیت مضاعف است. قرآن کریم از تندی و پرخاش نسبت به
پدر
و مادر پیر نهی میکند و به سخن نیک و لحن شایسته و خضوع و تواضع و
گستردن بال رأفت در برابر آنان و خیرخواهی و دعا در حق آنان دعوت میکند.
فرمان خداوند، چنین است:
«اِمّا
یَبْلُغَنَّ عِندک الکبرَ اَحَدُهما او کلاهُما فلا تَقُلْ لَهما اُفٍّ و
لا تَنْهَرهُما وَ قُلْ لَهُما قولاً کریماً، وَاخفَضْ لَهُما جَناحَ
الذُّلِ مِنَ الرّحمهِٔ وَ قُل رَبِّ ارحَمْهُما کما ربّیانی صَغیراً»؛
هرگاه یکی از آن دو (
پدر
و مادر) یا هر دو نزد تو به سن پیری و سالمندی رسیدند، به آنان اف مگو،
آنان را طرد مکن و به آنان سخن کریمانه بگو و بال فروتنی را از روی
رحمت و شفقت برای آنان بگستر، و بگو: پروردگارا! همان گونه که مرا در خردسالی ام تربیت کردند، تو نیز بر آنان
رحمت آور.
ادب و احترام نسبت به
پدر
و مادر بزرگسال، آن است که: آنان را به اسم، صدا نکنی، به احترامشان
برخیزی، از آنان جلوتر راه نروی، با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویی،
نیازهایشان را برآوری، خدمتگزاری به آنان را وظیفه ای بزرگ بدانی و از
آنان در سن کهولت و پیری مراقبت کنی.
در حدیث است که امام باقر (ع) فرموده است:
پدرم به مردی نگریست که همراه پسرش راه میرفتند و پسر به بازوی
پدرش تکیه داده بود.
پدرم تا زنده بود، با آن جوان (به خاطر این بی حرمتی نسبت به
پدرش) صحبت نکرد.
به
همان اندازه که آزردن آنان و «عاق» شدن، حرام و نکوهیده است و از آن نهی
شده است، دل به دست آوردن و جلب رضایت و نیکی به آنان سفارش شده است و این
خدمتگزاری، سبب بهشتی شدن فرزندان به شمار آمده است.
«ابراهیم بن شعیب» گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم:
پدرم
بسیار پیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتی داشته باشد او را
برمی داریم و بر دوش میکشیم. حضرت فرمود: «اِنْ استَطَعْتَ اَنْ تَلِیَ
ذلک مِنْهُ فافْعَلْ و لَقِّمْهُ بِیَدِکَ، فانّه جَنَّهٌٔ لک غَداً»؛ اگر
بتوانی عهده دار کارهای او شوی چنین کن، حتی با دستانت لقمه در دهان او
بگذار، که این فردای قیامت، برای تو بهشت (یا سپر از آتش: جُنّه) خواهد
بود.
● انتقال فرهنگ
از عمده ترین راههای انتقال یک فرهنگ به نسلهای آینده، رفتار
پدر و مادر و مربیان است.
کودکان،
آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، از آن الگو میگیرند. احترام به
بزرگترها و رعایت ادب و تکریم نسبت به سالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما
تجلی یابد، فرزندان ما نیز، این فرهنگ را میآموزند و با همین آداب و سنن
بار میآیند. کسی که انتظار ادب و معرفت و حق شناسی از فرزندانش دارد،
باید همین حالت را نسبت به
پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از او بیاموزند.
این
یک سنت تاریخی و تأثیر و تأثر از اعمال و رفتار است. هر کس چیزی را درو
میکند که کِشته است. اگر در حدیث است که «لا میراثَ کالادب»؛ هیچ ارثی
همانند ادب نیست که از بزرگان به فرزندان برسد، در این مورد هم مصداق مییابد.
امام علی(ع) فرمود:
«وَقِّرُوا کبارَکُمْ، یُوَقّرْکُمْ صِغارُکُم»؛به بزرگانتان احترام کنید، تا کوچکترها هم به شما احترام کنند.
امام صادق(ع) نیز فرموده است:
«بِّروا آباءَکم، یَبِرُّکُمْ اَبْناؤکُمُ»؛به
پدرانتان نیکی کنید، تا فرزندانتان هم به شما نیکی کنند.
این دقیقاً برداشت محصول، از زراعتی است که انسان با رفتارش در زمین دل و لوح جان
کودکان انجام میدهد.
مهمترین درس تربیتی، آن است که با عمل داده شود.
کودکان
نیز مستعدترین شاگردانی اند که «درسهای عملی» را با دقت، از رفتار ما میآموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاریم، از خردسالان و نوجوانان چه
انتظاری داشته باشیم که با سالخوردگان و خود ما با احترام و تعظیم و
تکریم، برخورد کنند؟ این ارتباط متقابل در تأثیرگذاریهای رفتاری را نمیتوان نادیده گرفت. به قول معروف، اگر احترام امامزاده، توسط متولی رعایت
نشود، از دیگران چه انتظاری است؟!
جای سالمندان، پیش از آنکه در
«آسایشگاه»ها و «سرای سالمندان» باشد، کانون گرم و بامحبت خانه هاست، تا
چراغ خانه روشن بماند و محور تجمع و الفت افراد گردند. و از اندیشه آنان
نیز استفاده شود. بالاخره آنان، حاصل یک عمر، تجربه و چشیدن سرد و گرم
روزگارند و میتوانند «مشاور» خوبی در تصمیم گیریهای زندگی باشند.